
مي دانم كه ديگر قطره هاي اشكم ندارند
در قلب وسيع تر از دريايت جايي
مي دانم كه ديگر ذرات بي ارزش تر از خاكِ يادم ندارند
به جنگل سبز و زيباي افكارت راهي
مي دانم كه ديگر از مرده برايت بي جان ترم
حتي از سنگ
از يك كنده ي پوسيده
از چمن هاي زرد
آه
اي كاش كه حتي ز روي ترحم
و يا وفا به صداقتم
گاه گاهي
نام حقيرم را با دستان توانايت بر كاغذ مي نوشتي
اي كاش از نسيم
احوال روزگارم را
شرح داستان غم انگيز هر لحظه ام را
مي پرسيدي
آه... اي كاش
اي كاش از من مي خواستي كه بيابم
براي لحظه اي در كنارت
اي كاش اجازه مي دادي كه شبها
گريزي از كوچه هاي تاريك كابوسم مي زدم
و پناه مي گرفتم در بوستان رويا هاي زيبايت
آه... اي كاش
اي كاش راه آمدن به قلبت هموار بود
اي كاش براي لحظه اي آغوشت را بر من مي گشودي
اي كاش همه ي اين واقعيت هاي تلخ يك خواب بود
و اي كاش... اي كاش هرچه كه مي دانم
هرچه كه اكنون بدان ايمان دارم
تنها يك خطا بود
13 comments:
ای کاش .........!!!:((
ey kash ...
:((((( vaghean ey kash :(((((((( arash... ey kash :((((((
:) [in ye labkhande haki az tahsine;)].
shayad yekam dir bashe..vali "webloget mobarak"!:P @};-
:)>-
اون منم كه عاشقونه شعر چشماتو مي گفتم
هنوزم خيس ميشه چشمام
وقتي ياد تو مي افتم
هنوزم مي آي تو خوابم ؛ تو شباي پر ستاره
هنوزم ميگم خدايا
كاشكي برگرده دوباره
arash .... nemidoonam chi begam . khodet behtar az har kasi midooni chi mikham begam . arash ...
(jooje )
:((
aya jeddan mikhay ?! khoOb fekr kon :>
salam...avaleen bariYe ke be bloge shoma miam, sheraye ghashangi darid
man ham weblog nevisi ro taze shoro kardam va hanooz hichki sar nazade... khoshal misham sar bezani
Man har lahze,hamaare
Shabo rooz
Hame vaght o hameja
Sedaye in baresh ha va rizesh haye peivaste ra
Ke sine-am ra por mikonand,mishenavam..
Sedaye harf haye nagofte ra
Avaye niaz haye benhofte ra
Va zemzemeye jooybar haye marmoozi ra
Ke dar sahraye roohe asheghi ravanand
Va taranom e sad ha tarane bar lab darand ra
Mishenavam..
کاش ای کاش هایت از غم نبود
کاش بغض صدایت ذر سرم نبود
کاش نگاهت با من عاشق از غم و اندوه نبود
کاش دیوار غرورت همچو یک کوه نبود
کاش ای کاش هایت برای من بود و بس
تا بمیرم . زنده باشم هر نفس
کاش تلالو نگاهت در نگاهم می پیچید
کاش چشمان همچو جویبارت عشق را در نگاهم می دید
کاش تو برای من بودی و من برای تو
کاش می فهمیدی من همانم من همان عاشق تو !!!
arash kheili ghashang bood
غوغا در سینه ام نمایش غوغا کشید و رفت
در کوی دل زمینه ی سرما کشید و رفت
بیچاره دل که دید به گل،خار نقش تو
فریادی از میانه دریا کشیدو رفت
یادش به خیر تا دیار سبز
خطی به طول عشق از اینجا کشید و رفت
دیشب که یاد خاطره ات را ورق زدم
مهر سکوت بر سر لبها کشید و رفت
وقتی که دید دل هنر چشم مست تو
دودی ز روی عقل به بالا کشید و رفت
دیواری از جدائی ما تا خدا کشید
خطی میان ساحل دریا کشید و رفت
اویی که گوشش داد به این قصه مو به مو
آهی به عمق حادثه ما کشید و رفت
Post a Comment