
هر بار كه تنها مي شوم
لباس يادگاريت را به تن بالشت ميكنم
و در آ غوش مي كشم
با لباست مي رقصم
لباست را مي بويم
مي بوسم
اما ...نه
آنقدر لباست را در آغوش كشيده ام
كه عطر تنت را از ياد برده
از بوييدنش چه حاصل؟
اين عطر من است كه بر خاطره ات چيره شده
پس به جان آرش قَسمت مي دهم
كه اگر پيشم نمي آيي
خاطره ات را به اين لباس خاطره انگيز يادآوري كن
عطرت را با نسيم به سراغم بفرست
تا نه فقط اين تكه لباس
كه همه وجودم
از ياد تو سرشار گردد
3 comments:
it sure does...
khareji mareji halimoon nist ma javadim :D kheili bahal bood arash jan ;) badan mifahmi man kiam vali vaghan weblog e jalebi dari ba matna va lyrics haye ghashngo ba aramesh . behetoon tabrik migam . be joftetoon . take good care , babye
ميرقصد در باد
گيسوان دختری تنها
ايستاده بر تپه ای بلند
در سرزمينی دور
ميتپد در دل
قلب سرخ دختری تنها
ايستاده در سرخی افق
ميچکد اشکی
ز شوق و بيم
ز چشم دختری خسته
افتاده بر زمين خشک
ميرقصد در باد
دامنی گلگون
بر تن دختر قصه
Post a Comment