Tuesday, June 07, 2005

فردا

به يادم هست هنوز ، آخرين كلام تو
كه "در طالع ما فردا نيست
عشق تو بسان آن سؤاليست
كه هرگز بر آن جوابي نيست..." دردا
دردا كه ندانستي با نبودنت
نه فقط فردا ، كه بر من ديروز و امروزي نيست
ودريغا كه نگفتي چرا
چرا در حكممان فردا نيست؟
***
واي بر دل عاشقم
كه هرچه كردي ، نزدش نكوست
هر لحظه مي خواند : هرچه او كرد ، خوب كرد
آن فردا هم هرگز نيامد و ستاره ي عشقمان
بدون لحظه اي درخشش ، از آسمان سقوط كرد
***
تو مي خواهي كه فردايت جاي ديگر پيدا كني
من مي خواهم كه ديروز با تو را بار ديگر زندگي كنم
تو مي خواهي كه فكر من حتي ز سر بيرون كني
من مي خواهم كه ياد صدايت را هميشه همراه جان كنم
***
پنداري كه با نبودنت ، عشقت از جان به در رود؟
به دور از نگاه مهرآميز تو ، ياد مهر از دل برون رود؟
پنداري كه با نگفتنت ، گفته ها از خاطر برود؟
پس بدان كه هيچ چيز ، جز لحظه ي وداع ، از دل و جانم نرود
***
روزي كه دررسد لحظه ي مرگم و اجل بر بالينم نشيند
تنها خواسته ام از خدا اينست كه جانم به بقاي عمر تو بگيرد
پس اكنون شاد باش و شاد ، كه دلم به ديدن خنده ات ، بازهم روي آرامش را ببيند

1 comment:

Arash said...

man khodam in shero az baghie sheram bishtar doos daram... nemidoonam chera hichkas ino doos nadasht... :(