Saturday, July 23, 2005

شايد


من و تو
از يك شهر
در يك راه
رو به يك مقصد دور
قدم به قدم
دوش به دوش


شايد كه ما... همسفريم

من و تو
با يك نگاه
با يك شوق
با يك اميد
به گل كوچك صحرا


شايد كه ما... چشم به هم دوخته ايم

من و تو
قلم به دست
مركب به كنار
كاغذ بي خط ِ دفتر
شكل قلب هاي پاره پاره


شايد كه ما... دوري را غلط آموخته ايم

من و تو
چشممان گريان
لبمان خندان
مويمان آشفته
دستمان در دست هم


شايد كه ما... عاشق شده ايم