Monday, July 04, 2005

وقتي

...
وقتي كه از من دوري
از خدا مي خواهم
چون امانتي گرانبها
نزد خود نگاه دارد تو را

وقتي كه از من دوري
از ستاره هاي شبانم مي خواهم
كه به آسمانت بيايند
و نوراني كنند رويايت را

وقتي كه از من دوري
از نسيم مي خواهم
كه با خود سوغات بياورد
عطر نفسهايت را

وقتي كه از من دوري
از آبِ رود مي خواهم
كه طراوت بخشد
گل سرخ لبانت را

وقتي كه از من دوري
من از تو مي خواهم
كه به ياد آوري
هواي باراني ِ نگاه عاشقانه ام را

آيا... آيا تو هم مي جويي
احوال هر لحظه ي مرا؟


به خدا قسم كه ديگر نمي دانم
چگونه به زبان آورم
شرح روزگار عاشقيم را
تنها بدان كه من
دوست دارم تو را
دوست دارم تو را