Tuesday, November 29, 2005


از آن دم كه رفتي
من تنها
بي هوا
بي رمق
در كنج اتاق
نشستم

پنجره هايم بسته
دست بسته
دل از قفس جسته
بي فرياد
من گريه ي بي اشكم

از ستاره نوشتم
از ماه
از غروب
اميد
دلي كه از من بريد
بي تو من شاعر بي شعرم

لبانم خسته
بي رنگ
پيشاني ام پُرچين
چشمانم گريان
گونه ها عريان
من نوزاد پُرترسم

و حال كنار دريا
بي فردا
پر غم
خيره
من بي تو ، من هيچم

2 comments:

Anonymous said...

che axe bahali,
yade dastane french kiss oftadam.
rasti shoma ketabesho khoondi?
diary of a crush: french kiss. ye doosti dashtam ke khoonde bood. bara hamin hame poshte saresh harf mizadan. hala bikhial ama ham sheretoon jalebe ham axesh

Anonymous said...

ای کاش که دست‌های من هم
در سايه‌ی قامتت برويد
آرامش قلب دربه‌در را
در گوشه‌ی طاقتت بجويد

من شعر بلند بی‌کسی را
در گوش کر زمانه خواندم
از نوبت عاشقی گذشتم
در حسرت يک بهانه ماندم

بين همه‌ی ترانه‌هايم
تو نغمه‌ی بی‌کلام بودی
در سردی بی‌امان غربت
چون گرمی يک سلام بودی

ای کاش شبی سرود باران
هم‌بازی عطر خاک می‌شد
تا گرد سکوت چندساله
از روی لب تو پاک می‌شد

بعد از تو در غزل‌شدن را
با فکر و خيال خام بستم
يک عمر گذشت و باز هم من
يک مصرع ناتمام هستم...